[ad_1]
در سال 2011 میلان بلاجا با یک کوله پشتی در کوهستان به اسکی صحرانوردی رفت و سوغاتی های شرکت خود را تحویل داد. به طور تصادفی ، او فرصت خرید نامه را پیدا کرد. “در آن زمان خرید ارزان نبود. من فکر کردم که می توانیم این کار را انجام دهیم و او برای خرید تقریباً تمام نامه ها آن را از بانک قرض گرفت. ” آنها به مدت هفت سال هزینه ساختمان منحصر به فرد Snezhka را پرداخت کردند. پس از نه سال ، آنها تصمیم گرفتند دفتر پست را ترک کنند و آن را بفروشند. ساختمان زیبا در بلندترین قله جمهوری چک برای چند روز صاحب جدیدی دارد ، تاجر ایتالیایی اوژنیو برامرینی.
احساس می کنم نامه برای شما ضربان قلب است. چرا بعد از این همه سال تصمیم گرفتید آن را بفروشید؟
این یک مسئله قلبی است و برای همیشه باقی خواهد ماند. دلایل مختلفی برای فروش وجود داشت. پسر خانواده تشکیل داد ، دوقلو ندارد. دیگر امکان حرکت مداوم توسط کودکان وجود ندارد. ما یک روز به Snezhka نرفتیم. به نوبت 5 روز رانندگی کردیم. ما در Pec pod Sněžkou زندگی نمی کنیم. ما جستجو کردیم ، اما قیمت ها بی رحمانه بود.
بنابراین آیا فکر کرده اید که به کوههای غول پیکر بروید؟
بله ، اما راهی برای دریافت مسکن کمتر از پنج میلیون کرون وجود ندارد. ما می توانستیم دورتر از Pecs پیدا کنیم ، اما Peck برای ما عالی بود. من همچنین برای دومین سال بازنشسته می شوم ، همسرم نوه هایی در تایلند دارد و دوست دارد از خانواده اش مراقبت کند. ما قصد داریم ماه های بیشتری از قبل در آسیا باشیم. چند دلیل کوچک وجود داشت که ما را مجبور به فروش نامه کرد. ما از کوه ها یا کوه های غول پیکر فرار نمی کنیم. ما مدام برمی گردیم من دوباره اسکی صحرانوردی سوار می شوم ، کوله پشتی با کاتالوگ سوغات برمی دارم و در راحتی کلبه Krkonoše غذا می خورم. در طول این نه سال ، ما فقط به ویلاهای اطراف Snezhka نگاه کردیم. ماه ها گذشت که من حتی به لوچنا بودا نرسیدم. این کار بسیار دشواری بود و ما خواهیم دید که اگر دوباره در جایی در کوه لنگر بکشیم یا نکنیم زندگی چه چیزی را به همراه خواهد آورد. شما هرگز نمی دانید.
اداره پست صاحب جدیدی دارد. آیا مدتهاست که فروش آن را انتخاب کرده اید؟
دو سال پیش ، زمزمه کردیم که نامه فروخته می شود. همیشه علاقه به آن وجود داشت ، درخواست خرید یا اجاره وجود داشت. شرکتی از کوه جیزرا اقدام کرد ، اما موفق نشد. آنها نتوانستند پول دریافت کنند ، اگرچه امیدوار کننده به نظر می رسیدند. متعاقباً ، تاجر دیگری مستقیماً از طرف Pec pod Sněžkou تماس گرفت. او درست قبل از امضای قرارداد با او بود ، متأسفانه وضعیت سلامتی اجازه خرید به او نداد. سپس یک طرف علاقه مند دیگر از Pecs ظاهر شد ، که برای چندین ماه دوباره ملاقات کرد و از بانک درخواست پول کرد ، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاد. در آن زمان ، ما در حال حاضر با یک شرکت حقوقی در پراگ همکاری می کردیم ، که از طریق آن علاقه به اداره پست گسترش یافت. یک تاجر خارجی وجود داشت که بیست سال در پراگ کار می کرد ، مد ، رستوران بود و می خواست پراگ را ترک کند. این یک معامله سریع بود ، هفته گذشته نامه نامه در کاداستر بازنویسی شد. او حدس و گمان نزد ، گفت که او را می برد ، حتی اگر قبلاً هرگز به سفید برفی نرفته بود.
ایتالیایی است؟
بله ، او ایتالیایی است اما مدتهاست در جمهوری چک زندگی می کند. آنچه قرار داده ایم ادامه خواهد یافت. من فکر می کنم او ایده های خوبی دارد ، چیزی می گیرد ، مشتری ها برای تخصص های او می آیند. امیدوارم خیلی خوشحال باشم همه کارگران و کارمندان موقت ما آنجا هستند. گردشگران اصلاً نباید تغییر را بدانند.
سالهای Snezhka چگونه بود؟
خیلی زیبا بودند.
آیا آنچه در سال 2011 برای این نامه خریداری کردید محقق شد؟
فکر می کنم او چیزهای بیشتری به ما داد. وقتی به آنجا رفتیم ، این یک محاسبه تجاری بود ، ما در Snezhka نامه خواهیم خرید و به لطف مکان ، در تجارت بعدی به ما کمک می کند. البته واقعیت پیدا کرد. با تشکر از این ، ما همکاری های زیبایی با چندین تولید کننده لباس ، کفش و عمده فروش داریم. یک فصل جداگانه روابط در کوهستان است. آنها همیشه بالاتر از حد معمول بودند ، ما هرگز پولی را که می گرفتم حمل نمی کردیم ، من غذا می گرفتم ، نمی خواستم پرداخت کنم و برای ما نیز همین بود. هرکسی که به ما مراجعه می کرد ، کسی را پرداخت نمی کرد. این یک خانواده بود.
شما اغلب با اداره پست در زیموگراد تماس می گیرید. آیا آنجا واقعاً هنوز سرد است؟
پسرش دالیبور آمد. آن را از Game of Thrones دریافت کنید. من همیشه نه به اسنیژکا بلکه به تپه می رفتم. برای من ، این یک “تپه” است.
آیا می توان گفت از وقتی امروز نامه را خریداری کردید ، گردشگران تغییر کرده اند؟
آنها تحصیلات بیشتری دارند. علی رغم آنچه در رسانه ها گفته شد. متأسفانه ، چندین روز در سال وجود دارد که تعطیلات لهستان و تعطیلات چک کنار هم قرار می گیرند. ناگهان دو برابر گردشگر حاضر می شود. روزنامه نگاران این عکس را گرفتند و عکسها در تمام تابستان در همه جا مورد استفاده قرار گرفت. بنابراین ، اواسط تابستان تا ساعت 11 پا نداشتیم و در ساعت 16 نیز کسی نبود. همه به خاطر این ماساژ رسانه ای است. البته گردشگرانی هستند که برای اولین بار در کوه هستند و فکر می کنند در همه جا سطل آشغال ، توالت فرنگی وجود دارد … اما این هم یک مسئله ناآگاهی است. پیش از این برای دسترسی به کوههای غول پیکر در تمام جاده ها مراکز اطلاعاتی وجود داشت ، امروز توسط طرف چک بسته شده است. بسیاری از افراد ، به استثنای سفید برفی ، روی تابلو می خوانند که چه کاری انجام شود و چه کاری نباید انجام شود.
برخی حتی با کفش های کتانی بیرون می روند و از خدمات کوهستانی به دنبال آنها می گردند ، درست است؟
اگر کسی در زیر آنها را متوقف می کرد و توضیح می داد که قادر به انجام این کار نیستند … حتی یک کوهنورد باتجربه در کوهها گم می شود. پسر همچنین خواستار خدمات کوهستانی در تاریکی سفید شد. منجی ها از آنجا هستند. ما همچنین چندین بار افراد Snezhka را نجات دادیم. این لحظه مهم دیگری بود که به دلیل آن در تمام سال در تپه بودیم و باز بودیم. سالی که کارمندان نتوانستند توفان بیابند فقط چند روز تعطیل کردیم. به عنوان مثال ، فقط دو نفر در زمستان آمدند. می توانم بگویم که به نوعی ما بیشتر افراد در سفید برفی را نجات دادیم تا خدمات کوهستانی. یک هفته پیش ، یک خانواده جوان با دو فرزند خردسال به اداره پست آمدند. اگر ما باز نبودیم ، آنها یخ می زدند. بچه ها همه چیز را مرطوب داشتند ، به جایی نمی رسیدند. مواردی از این دست بسیار بوده است. در تابستان گردشگران سقوط کردند ، ما سعی کردیم پس انداز کنیم و دوباره احیا کنیم. همیشه درست نبود. ما موفق به کار با دفیبریلاتور شدیم ، ما دوره های نجات در Gradets Kralove داریم. ما می دانیم که چگونه می توان هنگام فرود هلی کوپتر با آن ارتباط برقرار کرد. ما همه اینها را خارج از محل کار در اداره پست فراهم کردیم. و ما آن را دوست داشتیم.
نامه کاملا طلبکارانه بود.
در طرف لهستان امکان رفتن به بالای ماشین با ماشین از ماه مه تا اکتبر وجود دارد. این 40 کیلومتر طولانی تر از زمانی است که ما از طریق Luční bouda رانندگی کنیم. این هنوز توافق نشده است ما نیز هر روز زباله بیرون می آوردیم. در تابستان ، به لطف آنچه گردشگران در Snezhka حمل می کنند ، روزانه حداکثر هفت کیسه وجود دارد. برای زمستان ما غذای بادوام خود را از قبل ذخیره کردیم. سپس وسایل مورد نیاز را با آسانسور حمل کردیم و وقتی نبود ، پیاده حمل می شد. پسر و دوستانش چیزهایی را از Růžová hora یا Luční bouda گرفتند. ما سالی دو بار جام شرپا را ترتیب می دادیم. برای اینکه رقبا از حامل ها استفاده کنند ، آنها آنچه را که لازم داشتند می پوشیدند. بیشتر آب معدنی است.
کوه ها چقدر در زندگی شما تأثیر گذاشته اند؟
من اهل Moravská Třebová هستم ، اما بعد از تحصیل در برنو به اسلواکی رفتم و آنجا در کوهستان بودم. در Banska Bystrica در تاتراهای پایین کار کردم. هر روز در ارتفاع حدود 2000 متری قرار داشتم. نمونه هایی از سنگ را به پشت در کوله پشتی حمل کردم. حتی بچه ها در کوهستان بزرگ شدند. من از پانزده سالگی اسنکا را خیلی خوب می شناسم. من به عنوان یک دانشجوی صخره ها به معدن غول پیکر رفتم. من او را از داخل و خارج می شناسم.
آیا Sněžka حتی بعد از این همه سال جادویی برای شما دارد؟
نشان دادن به شکل یک بدن دروغگو از یک زن جوان است. وقتی به او نگاه می کنید ، مثل نیم تنه زیبای زن جوانی است. ارتباط قوی است و هنوز چیزی برای یافتن وجود دارد. تپه هر ساله در هر فصلی متفاوت است. و همیشه چیزی برای تعجب وجود دارد. پارسال من توت سیاه بودم. در تپه هنوز می توانید از طلوع و غروب خورشید عکس بگیرید. در تابستان آن را از زاویه ای متفاوت از زمستان می بینید. مثل ساعت آفتابی است …
به نظر شما سفید برفی چه زمانی زیبا ترین است؟
هر وقت مردم نباشند. هنگام غروب آفتاب ، من با آبجو در تراس نشستم … ما به طور منظم در اداره پست می خوابیدیم. همسر گرچه تایلندی بود اما عاشق سفید برفی شد. او در آنجا کار می کرد و هر از گاهی شایعاتی مبنی بر خرید نامه توسط ویتنامی ها پخش می شد. (خنده)
می توانید کتابی درباره سفید برفی و زندگی در آن بنویسید. شما چی فکر میکنید؟
نمی گویم نه ، شاید بعضی اوقات من و پسرم چند بطری شراب بخوریم و چیزی بنویسیم.
چه چیزی در انتظار شماست؟ قطعاً خسته نخواهید شد.
ما یک میخانه کوچک در Moravska Trebova داریم. ما سوغاتی های عمده فروشی نگهداری می کنیم ، قلعه ها ، قلعه ها ، غارها را در جمهوری چک تهیه می کنیم. ما به این کار ادامه خواهیم داد. من عاشق سفر به دنیا هستم ، بنابراین به دنبال قهوه با سیوه رفتم که در برمه ، لائوس یا هند بسیار گسترده است. من در مزارع اندونزی ، لائوس ، کامبوج ، تایلند گشت و گذار کردم و تبلیغ آن را شروع کردم. من می دانم که چه طعمی دارد و برای چه کسی ، و به این فکر می کنم که چگونه آن را در جمهوری چک گسترش دهم.
[ad_2]