سایت خبری قاصدک

یک سایت دیگر با وردپرس فارسی

مسافر می گوید می خواستم نشان دهم که افراد خوبی در دنیا وجود دارند

[ad_1]

اهل پردوبیسه ، اولین چکی که به تنهایی از جاده ابریشم عبور کرد ، روزی تصمیم گرفت با کوله پشتی آرزوی خود را برآورده کند. با این حال ، به دلیل ویروس کرونا ، وی مجبور شد بعد از هجده ماه متوقف شود. در عوض ، او اکنون یک کتاب می نویسد یا درباره تجربیات خود سخنرانی می کند.

قبل از سفر ، در زمینه بازاریابی کار خوبی داشتید. چه عاملی باعث شد شما کار را رها کنید و تنها بروید؟
من می خواستم چیز جدیدی را امتحان کنم ، تا دنیا را بشناسم ، زیرا شما آن را از دفتر نمی دانید. سپس بیمار شدم و مجبور شدم عمل کنم. وقتی از خواب بیدار شدم ، با خودم گفتم: “من زندگی را که دارم سرفه می کنم ، می خواهم آن را تغییر دهم و دنیا را بشناسم.”

شما همچنین به عنوان دی جی کار می کردید. شما در طول این کار به بسیاری از کشورهای خارجی سفر کرده اید. آیا شما همیشه جذب سفر شده اید؟
بله ، این من را از کودکی به دنیا جذب کرد. سپس در خارج از کشور تحصیل کردم و کار کردم. یک جا طولانی نخواهد ماند. من به عنوان دی جی بیشتر در جمهوری چک بازی می کردم ، اما گاهی اوقات به خارج از کشور می رفتم ، آنجا دو هفته کار کردم و دو مرخصی داشتم. لذت بردم.

چه مدت قصد داشتید بروید؟
من واقعاً یک نوع برنامه ریزی نیستم. به ذهنم خطور کرد که مردم به طرز وحشتناکی در حال برنامه ریزی هستند – من اینجا و آنجا خواهم رفت ، اینجا و اینجا خواهم بود. من می خواستم از آن جلوگیری کنم. بنابراین تلفن ، گذرنامه ، کارت اعتباری خود را در کوله پشتی خود قرار دادم و روز به روز به سراسر دنیا رفتم.

آیا زمانی را تعیین کرده اید که بخواهید متوقف شوید و برگردید؟
نه ، من نمی خواستم برگردم. می خواستم مدت زمان لازم را امتحان کنم ، قبل از توقف در زمین یا با قایق سوار شوم. اگر covid نیاید ، من هنوز می روم.

آیا در طول سفر یا لحظه ای بحران زده اید که فکر کنید کافی است و وقت آن است که به خانه بروید؟
این بحران به دلیل مسافرت من نبود ، بلکه به دلیل بیماری من بود. وقتی فردی به تنهایی بیمار است ، این کار دشوار است.

مثلاً شما مدت زیادی در ایران ماندید. هیچ صحبتی از کشور امن در منطقه ما وجود ندارد. نترسیدید؟
اصلا. بسیاری از مردم می گویند آنجا ترسیده اند ، اما من ساعت چهار صبح در میدان ونسلاس بیشتر می ترسم. همانطور که سعی می کردم مراقب باشم ، من به عنوان یک جهانگرد کاری نداشتم.

آیا جایی وجود دارد که احساس ناراحتی کنید؟
چین از این نظر بسیار جالب است. من نیمی از سال در صحرا و کوه ها قدم زدم و ناگهان در مدرن ترین چین ظاهر شدم. خجالت آور نبود ، چیزی کاملاً متفاوت بود. با این حال ، اگر جایی وجود دارد که من واقعاً احساس خوبی ندارم ، این کشور آبخازیا است که به رسمیت شناخته نشده است. پلیس مخفی مدت طولانی در آنجا از من بازجویی کرد. زودتر از موعد لازم رفتم چون حالم خوب نبود.

هنگام انتقال به کشورهای مختلف ، تفاوت فرهنگ یا چشم انداز اطراف را چگونه درک می کنید؟
اینها اغلب پرش های بزرگی بود. وقتی سه ماه بعد ایران تاریخی را ترک کردم ، از رودخانه عبور کردم و در ارمنستان بودم ، بنابراین در اتحاد جماهیر شوروی. دو دنیای متفاوت با فاصله چند صد متری. با این حال ، مناطقی وجود دارد که کشورها از نظر فرهنگی مانند یکدیگر هستند ، مانند قفقاز یا منطقه آسیای میانه. و سپس چین ، این یک چیز کاملا متفاوت است.

آنجاست که جاده ابریشم به پایان می رسد. آنها می گویند چین غربی چین نیست. بنابراین؟
بله ، واقعاً چیز دیگری است. هرچه در شرق شرق چین باشید ، بیشتر به چین تاریخی می رسید. اگرچه چین امروز با قرقیزستان و تاجیکستان همسایه است ، اما کشور واقعی از حدود 3000 کیلومتر در شرق آغاز می شود. استان غربی تا اواسط قرن گذشته به چین ضمیمه نشد و در واقع دنیای دیگری است. مسلمانان در اینجا زندگی می کنند ، مساجد و صحراها وجود دارد. هر مکان توسط دوربین ها فیلم برداری می شود و کنترل ها در هر مرحله انجام می شوند. علاوه بر این ، ساکنان مجاز به صحبت با خارجی ها نیستند. این در شرق اتفاق نمی افتد. بنابراین ، کل چین را نمی توان در یک کیسه انداخت ، آنها اساساً دو کشور مختلف هستند.

آیا در موقعیتی قرار گرفتید که چیزی برای خوردن یا کجا بخوابید؟
نه ، اما من باید عادت می کردم چیزی را که می خواهم نخورم ، اما آنچه که بود بود. وقتی در کوه هستید ، جایی که مغازه ای ندارید ، چاره ای ندارید جز اینکه با مردم مذاکره کنید. به راحتی نمی توان فکر کرد که در وسط کوه به یک همبرگر یا پیتزا دست پیدا کنید. می توانید یک تکه پنیر ، نان ، بعضی اوقات یک خیار یا یک تکه گوشت تهیه کنید ، نه چیز دیگر.

شما مجبور شدید به دلیل ویروس کرونا به سفر خود پایان دهید. احساساتت چطور بود؟
گریه کردم. من از همه دنیا ناراحت و عصبانی بودم. من یک سال و نیم در جاده بودم ، از اروپا به برمه آمدم و ناگهان کار تمام شد. حالا عصبانیت فروکش کرد. من می دانم که ممکن است افراد شغل یا عزیزان خود را از دست داده باشند ، بنابراین نمی توانم شکایت کنم. فقط در یک ثانیه ، رویای بزرگ من تمام شد.

اگر مجبور شوید یکی از مکان های مورد علاقه خود را انتخاب کنید ، چه مکانی خواهد بود؟
نمی توان گفت با این حال ، اخیراً ، بچه های حاضر در این سخنرانی از من سال کردند که آیا تصویری از مکانی که بیشتر از همه آن را دوست دارم ، دارم؟ من کریدور وهان را به آنها نشان دادم ، بخشی مصنوعی از کشور در افغانستان که قرار بود قدرت را از امپراتوری انگلیس و شوروی جدا کند. اگر می خواستم از دنیا بروم ، همین جا.

تصمیم گرفتید یک وبلاگ سفر بنویسید. چه چیزی شما را به این سمت سوق داد؟
من همیشه جذب کشورهایی شده ام که خیلی شناخته شده نیستند. من می خواستم نشان دهم که افراد خوبی در سراسر جهان وجود دارند و شما چیزی برای ترسیدن ندارید.

شما همچنین سخنرانی می کنید. برای کدام مخاطب بیشتر اوقات آنها را می سازید؟
من به یک جشنواره سفر احتیاج دارم و اخیراً در مورد مدرسه ابتدایی سخنرانی کردم. من دوست دارم به بچه ها دنیا را از طرق مختلف نشان دهم ، به عنوان مثال کودکان چگونه در جای دیگر یاد می گیرند ، چگونه لباس می پوشند یا به چه شکل در یورت است.

کتاب شما به زودی منتشر خواهد شد او چه می کند؟
جاده ابریشم ، مانند اکثر سخنرانی های من. اما در یک سخنرانی فقط قسمت کوچکی از مطالب گفته می شود. به این ترتیب ، کل سفر ده ماهه در کتابی با داستانها و تاریخهای بسیار بیشتر خلاصه می شود. این مورد در مثالهای عینی توضیح داده شده است تا بتوانید ایده بگیرید.



[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *