سایت خبری قاصدک

یک سایت دیگر با وردپرس فارسی

لنزهای تماسی نرم از چکسلواکی جهان را متحیر کرد. بلانکا برونوا آنجا بود

[ad_1]

بلانکا برونوا در مقدمه داستان خود برای “حافظه ملت” می گوید: “من یک فرد فوق العاده خوشحال هستم زیرا با پدر و مادری فوق العاده متولد شده ام.” “آنچه که در طول پرورش در خودم گذاشتم ، زندگی ام را به عنوان ارزشمندترین چیزی که دارم حمل می کنم.”

وی در 14 مارس 1931 ، دو سال پس از خواهرش ورا در بیمارستان لیتومایسل به دنیا آمد ، جایی که بعداً پس از تحصیل پزشکی اولین کار خود را انجام داد. خانم بلانکا می خندد: “در شناسنامه من یک ماما از شهردار ثبت شده لیتومیشل ، لشکا ، در شناسنامه دارم.”

پدرش ، جان برنا ، از اوسیک نزدیک لیتومیسل آمد. او قرار بود کشیش شود ، اما حوادث جنگ جهانی اول سرنوشت او را تغییر داد. او تمام ادیسه ماورا Transالنهر را با لژیونهای چکسلواکی ضبط کرد و بعداً از آن گذشت. او فقط در سال 1921 با تجربه نظامی و دانش خوب زبان روسی بازگشت.

“آن زمان ما مورد توجه قرار گرفتیم. وی همچنین برای آموزش و ترجمه در آزمون زبان شرکت کرد. و هنگامی که آنها در طول جنگ برق ما را قطع کردند و ساعت مشکی را نگه داشتند ، او با نور شمع روسی را به ما یاد داد. “

یان برنا ازدواج کرد و در České Hermanice سمت تدریس گرفت. بلانکا برونووا معتقد است: “بدیهی است که من ژن های سگ را از او به ارث برده ام” و اضافه کرد که مادر آنا از یک مزرعه بزرگ در منطقه Mlada Boleslav است.

شرکای یهودی خسته شده اند

وقتی بلانس شش ساله بود ، خانواده به Chrudim نقل مکان کردند و در آنجا خانه ای ساختند. دو سال بعد ، آنها به اشغال این شهر یک بار سلطنتی اسیر شدند. خانم بلانکا در 15 مارس 1939 به یاد آورد: “ما به دیدن آنچه در شهر می گذرد رفته بودیم.” باران باران ، زشتی بود و سربازانی با عبای عبوس و سبز زیتونی بر روی سطل های زباله در هتل بیدا نشسته بودند. برای اولین بار در زندگی ام احساس استرس و افسردگی کردم. “

پدر بلانکا در یک مدرسه دزدگیر تدریس می کرد و به عنوان یک لژیونر سابق روسی با کارمندان حفاظت ملاقات نمی کرد. در سن 44 سالگی بازنشسته شد. خانم بلانکا توضیح داد: “سپس پدر من یک مستمری شرم آور مضحک گرفت و تا پایان جنگ اجازه تدریس در یک مدرسه را نداشت.” “وی با تدریس زبان آلمانی در دوره هایی برای کارمندان موسسات مختلف ، درآمد اضافی به دست آورد.”

بلانکا در دبیرستان Chrudim تحصیل کرد ، جایی که مدیر و شرایط پس از اشغال تغییر کرد. دانش آموزان به جای سلام ، به سمت راست برخاستند ، زبان تدریس در جغرافیا و ریاضیات آلمانی بود و همکلاسی های یهودی آنها ناپدید شدند.

“گرچه مادرم کاتولیک بود ، اما بهترین دوست او از کودکی یهودی بود و او همیشه با احترام و تحسین بسیار از من درباره یهودیان می گفت. به همین دلیل آن را خیلی بد تحمل کردم ، وقتی همه مقررات علیه یهودیان به اجرا درآمد ، وقتی مجبور شدند ستاره بپوشند ، به آنها اجازه هیچ جا داده نمی شد و سرانجام آنها را با خود بردند. در آن زمان ، ما نمی دانستیم که سرنوشت وحشتناک در انتظار آنها است.

پس از جنگ ، تنها هفت نفر از 87 یهودی Chrudim بازگشتند.

پایان جنگ ، شادی و ترس

هنگامی که روس ها در ماه مه 1945 وارد شدند ، آنها از Jan Brůna به عنوان مترجم از روسی به آلمانی استفاده کردند و طبقه ای را در خانه Brůnov اشغال کردند. مردم از بازگشت آزادی بسیار هیجان زده بودند ، اما سپس بلانکا برونوا چهارده ساله نیز شاهد وقایع بیرحمانه ای بود:

“دسته ای از مردم به رهبری یک افسر آلمانی و همسرش که وی در دست آنها بود از شهر عبور کردند. آنها هر دو پاره و خونین بودند ، اما با سر بالا راه می رفتند ، حتی اگر به نظر می رسید می دانستند چه چیزی در انتظار آنها است. من تعجب کردم که آنها چگونه می توانند بر روی آنها تف کنند چگونه می توانند با مردم رفتار کنند آنها آنها را به كلیسا بردند و در آنجا تیراندازی كردند. “

بلانکا در سال 1950 با درجه ممتاز فارغ التحصیل شد و در پزشکی در Hradec Králové ثبت نام کرد. در آن زمان ، هر دانشکده حداقل ماهانه تیپ هایی ترتیب می داد تا کارمندان حزب را متقاعد کند که آیا علاقه مندان به آموزش تضمین کافی برای آینده سوسیالیست هستند یا خیر. بلانکا به موست رفت و در آنجا خواب آورهای معدن لژاکی را شکست داد.

اگرچه او این طرح را 150 درصد کار کرد و بیست هزار کرون باورنکردنی و توزیع زغال سنگ برای کل سال به دست آورد (در آن زمان حقوق پدر من در مدرسه 2700 کرون بود) ، وی در دانشگاه پذیرفته نشد. ادعا می شود که وی اخلاق کار پایینی دارد و همچنین به دلیل مشخصات کارکنان ، تضمینی نیست که او می تواند یک دکتر سوسیالیست خوب شود.

“من در پزشکی قبول نشدم و دنیایم خراب شد. عمه ام به من اطمینان داد که در این مورد کاری نکنم که اگر من پزشک نبودم ، می توانم پزشک شوم. بهتر از این نمی توانست به من بگوید. من آنقدر ناراحت بودم که با خودم گفتم: «پس نه! من دکتر می شوم! ما به خانه رفتیم ، من آن شب نشستم و درخواست تجدیدنظر را به وزارت نوشتم. “

بلانکا در دادگاه تجدیدنظر پذیرفته شد و او به جای Hradec Králové در دانشکده پزشکی در Olomouc ثبت نام کرد. او می دانست که مردی که ترتیب عدم پذیرش وی را داده بود در Gradets مشغول تحصیل است. “یک رهبر غبطه تیپ ، که خیلی سخت کار نکرد و فقط 3000 تاج را به تنهایی از آن خود کرد ، من تمام مدت در شکمم دراز کشیده بودم. بعد از فارغ التحصیلی درنگ کردم که بروم و از او تشکر کنم. در واقع ، او به من اجازه داد با تعدادی از بزرگان در اولوموچ ملاقات کنم ، که ما در طول زندگی با آنها دوست بوده ایم. “

شغل علمی

بلانکا برانوا در سال 1956 از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و اولین مقام در بیمارستان Litomyšl در بخش ریوی ، که در آن زمان پر از بیماران سل بود ، در انتظار او است. اصلاً آنجا را دوست نداشت. او می خواست که قلب و عروق را تمرین کند ، اما در بخش چشم پزشکی استخدام شد. این واقعیت توضیح می دهد که در دهه 1950 فارغ التحصیلان نمی توانستند یک تخصص را انتخاب کنند ، اما در آنجا که لازم بودند منصوب می شد: “آن وقت اینطور بود.”

او به چشم پزشکی وفادار ماند ، گرچه سرانجام موفق شد قلب و عروق را ادامه دهد. در سال 1960 ، به دلایل شخصی ، وی درخواست موقعیت در معروف II را داد. کلینیک چشم در پراگ در میدان چارلز و بستری شد. رئیس آن ، پروفسور کورز ، در زمینه تولید لنزهای تماسی با دانشمندان دانشگاه فناوری شیمی Otto Wichterl و دستیارش Drahoslav Lim همکاری کرد.

و دوم دوره های آموزشی پروفسور در پراگ لنزهای تماسی قرنیه ساخته شده از مواد هیدروکلوئیدی ، اختراع شده توسط آکادمیک ویچرل و دکتر د. لیمو لنزهای ساخته شده از این ماده بسیار انعطاف پذیر هستند ، اشک را منتقل می کنند ، چشم را تحریک نمی کنند و فقط حدود 0.025 گرم وزن دارند آزمایشات با آنها هنوز کامل نشده است. اگر برخی نقص های جزئی در طراحی لنز برطرف شود ، این به معنای لنزهای کلاس جهانی و انقلابی در تولید لنزهای قاره ای است.

وقتی بلانکا برونوا سخنرانی پروفسور ویچرل را شنید ، از نوآوری ابتکاری که دانشگاهیان ویچرل و لیم اختراع کردند – لنزهای تماسی آب دوست که آب دریافت می کنند – هیجان زده شد. بلانکا برونووا توضیح می دهد: “در گذشته از لنزهای تماسی شیشه ای استفاده می شده است” ، و افزود که مواد آب دوست برای تولید لنز که در کنتاکتولوژی در پراگ تولید شده است ، یک مسئله ابتکاری است. “ممکن است برای این بافت بسیار حساس قرنیه از نظر فیزیولوژیکی باشد.”

در سال 1965 ، بلانکا برونوا اولین مرکز کاربرد لنزهای تماسی را در خیابان Mostecká در شهر کوچک پراگ تاسیس کرد ، جایی که او داده های مربوط به پارامترهای قرنیه را جمع آوری کرد و نتایج را به پروفسور ویچرل منتقل کرد تا هرچه بیشتر بیماران را ملاقات کند.

معجزه CZECHOSLOVAKIAN – لنزهای تماس نرم

هیدروژل ، ماده ای که امکان تهیه لنزهای نرم را دارد ، توسط دستیار و همکار ویچرل ، Drahoslav Lim به طور تصادفی اختراع شد ، وقتی که او مجبور شد سنتز ناتمام را زودتر ترک کند. او با عجله به سمت قطار رفت و مخلوطی که در آزمایشگاه گذاشت ، یک توده نرم و شفاف بهبود یافت. لیم در سال 1959 موفق به ثبت اختراع خود شد. هر دو لیم و ویچرل حق ثبت اختراع را امضا کردند و پیشنهاد همکاری با همکار جوان را دادند. با این حال ، این ماده شفاف هنوز لنز تماسی نیست. اتو ویچرل به لطف همکاری با چشم پزشکان فقط در سال 1961 پیشرفت کرد. سهم لیم در کشف لنزهای تماسی آب دوست به طور گسترده ای شناخته نشده است ، احتمالاً به این دلیل که وی در سال 1970 به آمریکا رفت. چهار سال بعد ، او به چکسلواکی بازگشت ، اما رژیم عادی او را از کار علمی منع کرد. منبع: ویکی پدیا

چکسلواکی با لنزهای تماسی آب دوست به موفقیت جهانی دست یافته است و در سال 1967 کنگره بین المللی لنزهای تولیدی ما در پراگ برگزار شد. دکتر بلانکا برونوا پیشنهاد کرد که شرکت کنندگان در کنگره برای دیدن کاربرد لنزها به مرکز بیایند.

خارجی های باورنکردنی

“یک چینی ، یک کانادایی ، یک آمریکایی و سه خارجی دیگر به آنجا آمدند. در آنجا من یک بیمار داشتم که دقیقاً معاینه کردم و سپس با استفاده از موچین چندین عدسی منحنی متفاوت را از بطری که فقط با قدرت دیوپتر علامت گذاری شده بود ، خارج کردم. او آنها را در کف خود قرار داد و با انحنای خود به نوری که برای مشتری مناسب است نگاه کرد. من آن را به چشم او زدم و او بلافاصله کل جدول نامه های تست را خواند. خوشحالم که بدون عینک می بینم. خارجی های دعوت شده ایمان نیاوردند. آنها فکر می کردند بیمار از آشنایان من است یا جعلی است. “

“به همین دلیل کانادایی از من خواست او را معاینه کنم و روی او لنز بگذارم. مشکلی نبود من آن را معاینه کردم ، به کار گرفتم و فقط در آن زمان بود که او باور کرد که اتفاقی یا استتار نشده است. آنها برای لنزهای جامد ، جایی که پارامترهای آنها نشان داده شده بود ، استفاده می شدند. راه اصلی ما چیزی بین هنر و جادو بود. “

با این حال ، پروفسور اتو ویچرل و دکتر بلانکا برونوا می دانستند که این روش ابتدایی کاربرد ، که در آن انحنای مناسب را با یک نگاه مشخص می کنند ، ناکافی و ناپایدار است. و بنابراین آنها تلاش کردند تا فناوری تولید لنزهای آب دوست را بهبود بخشند. سهم بلانکا برونوا عمدتاً در جمع آوری داده ها در مراکز کاربردی بود.

وی در سالهای 1986-1998 کلینیک چشم کودکان را در موتول مدیریت کرد و لیسانس اپتیک و بینایی سنجی را در دانشکده پزشکی دوم تأسیس کرد. در دهه نود ، پروفسور MUDr. بلانکا برنووا ، دکترای دکتر ، ممکن است کمی به او استراحت دهد ، اما او هنوز هم در دانشکده مهندسی پزشکی پزشکی در دانشگاه فنی چک به تدریس استراتولوژی پرداخت.

بلانکا برونوا 90 ساله و پرانرژی ، می گوید: “کار با جوانان انرژی زیادی به من می دهد” و به شرایط فعلی می افزاید: “اما من این یادگیری از راه دور ، بدون تماس شخصی با دانش آموزان را دوست ندارم.”

از صدای تازه و نگاه خوش بینانه او به جهان می توان نتیجه گرفت که او هرگز از مستمری سنتی بازنشسته نخواهد شد. برای روز تولد او ، نه تنها سلامتی و شادی ، بلکه پایان یادگیری از راه دور و مخاطبان کامل دانش آموز را آرزو می کنیم.

Sharka Kukhtova ، حافظه ملت



[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *